Quantcast
Channel: بوستان رمان »دانلود رمان
Viewing all 577 articles
Browse latest View live

رمان دلیار – 9

0
0
  ❤   رمـــــان دلیــــــار  ❤   قسمـت 9 در ادامه مطلب       آزیتا و سپهر خندیدن و کیانوش به لبخندی اکتفا کرد.. حالم داشت بد می شد !! آذین بلاخره بی خیال شد و گفت : بچه ها پاشید دیگه.. آزیتا ؟ دست کیا رو بگیر بیا.. دلیار جون شما نمی رقصی؟؟ […]

رمان دلیار – 10

0
0
  ❤   رمـــــان دلیــــــار  ❤   قسمـت 10 در ادامه مطلب       وقتی دیدم پاسخی نمی ده سری تکان دادم و گفتم : متوجه نمیشم.. حرفت و واضح بزن ! نفس عمیقی کشید و نگاهش و به نگام دوخت.. لبش و با زبون تر کرد و گفت : با هم می مونیم.. […]

رمان دلیار – 11

0
0
  ❤   رمـــــان دلیــــــار  ❤   قسمـت 11 در ادامه مطلب       وقتی از پله ها پایین امدیم با دیدن پروین خانم که پشت به ما رو به تلویزیون نشسته بود دستم را کشیدم و او دستم را آهسته ول کرد ! یادم نبود.. به عمو یا پروین خانم نگفته بودم که […]

رمان دلیار – 12

0
0
  ❤   رمـــــان دلیــــــار  ❤   قسمـت 12 در ادامه مطلب     پروین خانم داشت لیست وسایل مورد نیاز مراسم دو روز دیگه رو می نوشت.. می گفت یه سری خرده ریز یادشون رفته که باید بگیرن !! کنارش نشستم و هراز گاهی چیزی را یادآوری می کردم.. از صبح از سپهر خبری […]

رمان دلیار – 13

0
0
  ❤   رمـــــان دلیــــــار  ❤   قسمـت 13 در ادامه مطلب       با خستگی خودم و رو تخت انداختم.. لبم به لبخندی باز شد ! صبح باشگاه.. بعدش درس ! بعدظهر کلاس رفع اشکال.. غروب تست زنی.. شب هم با سپهر تمرین رانندگی !! بودن باهاش واقعا لذت بخش بود… بهترین ساعات […]

رمان دلیار – 14

0
0
  ❤   رمـــــان دلیــــــار  ❤   قسمـت 14 در ادامه مطلب     نگاهم به سیاوش کشیده شد.. انگار اونم از این برخورد و نگاه سپهر ترسیده بود.. ! نگاهش ترسناک بود.. من لال شدم ! سیاوش من و من کنان گفت : ســ.. سلام.. من سیاوش هستم ! خوشحال شدم.. با اجازه.. سپهر […]

رمان دلیار – 15

0
0
  ❤   رمـــــان دلیــــــار  ❤   قسمـت 15 در ادامه مطلب     به دیوار سرد و سنگی تکیه دادم و به افراد سفید پوش که رفت و آمد می کردند چشم دوختم. .. تابلوی اورژانس " روی دیوار ؛ بهم دهن کجی می کرد.. کلافه دستی به صورتم کشیدم و قدم زنان تا […]

رمان دلیار – 16

0
0
  ❤   رمـــــان دلیــــــار  ❤   قسمـت 16 در ادامه مطلب     چشمانم پر از اشک شد.. با بغض به او زل زدم.. دستش از دور فکم شل شد.. انگشت هاش نوازش گر رو گونه ام موند.. .. اشک هام سرازیر شد.. پیشونیش و به پیشونیم چسبوند.. . لبهاش پایین بینی ام قرار […]

رمان دلیار – 17

0
0
  ❤   رمـــــان دلیــــــار  ❤   قسمـت 17 در ادامه مطلب       حال و روزم وخیم بود.. احساس کوفتگی و گرفتگی داشتم.. انگار که کسی تا آخرین نفس مرا کتک زده باشد.. کسی چه می دانست..؟؟ شاید واقعا کتک خورده بودم.. چوب !! چوب ِ ندانم کاری ام را.. اکثرا اوقات خودم […]

رمان دلیار – 18

0
0
  ❤   رمـــــان دلیــــــار  ❤   قسمـت 18 در ادامه مطلب       با چشمانی متعجب مچ دستانم و در دست گرفت..انگار باورش نمی شد که اینطور طغیان کنم ! نفس نفس زنان متوقف شدم… قلبم مثل یک گنجشک می زد.. . احساس و بدبختی و بیچارگی لحظه ای رهایم نمی کرد.. . […]

رمان دلیار – 19

0
0
  ❤   رمـــــان دلیــــــار  ❤   قسمـت 19 در ادامه مطلب       مادرجون نگاهش را به عمو کیومرث داد و گفت : چی شده آقا کیومرث..؟؟ چه حرفایی.. ؟؟ عمو نگاهی به من انداخت و لب هاش و رو هم فشرد.. عصبانی نبود… اما آرام هم نبود !! نگاه از او گرفتم […]

رمان دلیار – 20

0
0
  ❤   رمـــــان دلیــــــار  ❤   قسمـت 20 در ادامه مطلب       عمو جدی و تقریبا بلند پرسید: مگه سپهر چشه..؟؟ پژمان بلند و با طعنه گفت : چشم نیست گوش ِ .. !!! عمو به تندی و با غیض پژمان را نگاه کرد !! عمه نسرین رو به پژمان گفت : […]

رمان دلیار – 21

0
0
  ❤   رمـــــان دلیــــــار  ❤   قسمـت 21 در ادامه مطلب       سر به زیر در جایگاه مخصوص کنار سپهر نشسته و زیر چشمی سالن را زیر نظر گرفتم.. . سالن خانه ی عمو که با طرح دیزاینری که سپهر خبر کرده بود " تماما به رنگ کرم و طلایی در آمده […]

رمان دلیار – 22

0
0
  ❤   رمـــــان دلیــــــار  ❤   قسمـت 22 در ادامه مطلب     کوله پشتی ام را روی دوشم جا به جا کردم و شال مو کمی جلو کشیدم.. نگاهم از شلوار ورزشی نوک مدادی و مانتوی کوتاه ِ مشکی رنگ و شال مشکی ام " به صورت رنگ و رو پریده و نوک […]

رمان دلیار – 23

0
0
  ❤   رمـــــان دلیــــــار  ❤   قسمـت 23 در ادامه مطلب       روی مبل بزرگی نشسته و با لبخندی مصنوعی به دوربین خیره بودم تا کار عکاس تمام شود.. . از گوشه ی چشم سپهر را می دیدم که دست در جیب زیر باد اسپیلت ایستاده و من را تماشا می کرد.. […]

رمان دلیار – قسمت آخر

0
0
   رمــــــان دلیـــــــار   به قلم زیبای : Mahsoo   قسمت آخر در ادامه مطلب   منبع: سایت نود و هشتیا         سپهر سری تکان داد و گفت : جالبه.. . پس حتما پدر خدا بیامرزم باید عذاب وجدان داشته باشه که رفیقش به زنش چشم داشته.. !! عمه نسرین از حیرت […]

دانلود رمان دیوونگی های من و تو | **roksana** کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل)

0
0

  نام رمان : دیوونگی های من و تو نویسنده : **roksana** کاربر انجمن نودهشتیا حجم کتاب : ۱٫۹ (پی دی اف) – ۰٫۲ (پرنیان) – ۰٫۷ (کتابچه) – ۰٫۱ (ePub) – اندروید ۰٫۷ (APK) ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، ePUB ، APK تعداد […]

نوشته دانلود رمان دیوونگی های من و تو | **roksana** کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) اولین بار در بوستان رمان پدیدار شد.

Viewing all 577 articles
Browse latest View live




Latest Images