❤ رمـــــــان رســــــوب ❤ قسمـت 12 در ادامه مطلب کیان نفس حبس شده اش را بیرون داد. لپهایش یک لحظه پر و خالی شد. لحظه ای سرش را روی فرمان اتومبیل گذاشت! با لرزش موبایلش پشت شیشه ی جلوی ماشین درست روی داشتبورد ان را برداشت. با دیدن یازده […]
↧