❤ رمـــــان پــاییز زندگی مــــن ❤ قسمـت 9 در ادامه مطلب خواست از جایش بلند شود فرناز از جایش برخاست و کمکش کرد که بلند شود…نگاهم را از او گرفتم و به فرشید خیره شدم…گستاخ در چشمانم خیره شد و گفت: - سلام!خوبی؟چطوری؟ بدون این که پاسخش را بدهم […]
↧