❤ رمـــــان دلیــــــار ❤ قسمـت 16 در ادامه مطلب چشمانم پر از اشک شد.. با بغض به او زل زدم.. دستش از دور فکم شل شد.. انگشت هاش نوازش گر رو گونه ام موند.. .. اشک هام سرازیر شد.. پیشونیش و به پیشونیم چسبوند.. . لبهاش پایین بینی ام قرار […]
↧