❤ رمـــان گـــره ❤ قسمت 5 در ادامه مطلب سردرگم نگاهش کردم و معذب جابه جا شدم. به چشمهای متعجبم نگاه کرد و شرمنده لب زد: - دلم نمی خواست فکر کنی ماکتو صدقه گرفتی. راستش ، مسلم بهم گفت رو بازی کنم ، اما غرور لعنتیم.. ساکت شد. […]
↧