Quantcast
Channel: بوستان رمان »دانلود رمان
Browsing all 577 articles
Browse latest View live

رمان گره – 4

  ❤   رمـــان گـــره  ❤   قسمت 4 در ادامه مطلب     فشارم جابه جا شد ودست سردمو مشت و با گفتن" که این طور" اظهار نظر کردم.تا به حال بابا در مورد همچین مسئله ای با خودم صحبت نکرده و احتمالاً موضوع جدی...

View Article


رمان گره – 5

  ❤   رمـــان گـــره  ❤   قسمت 5 در ادامه مطلب       سردرگم نگاهش کردم و معذب جابه جا شدم. به چشمهای متعجبم نگاه کرد و شرمنده لب زد: - دلم نمی خواست فکر کنی ماکتو صدقه گرفتی. راستش ، مسلم بهم گفت رو...

View Article


رمان گره – 6

  ❤   رمـــان گـــره  ❤   قسمت 6 در ادامه مطلب      می دونی چرا معطل می کنم؟ بدون اینکه سرم رو بالا بگیرم نگاهش کردم. - چون هیچ عجله ایی ندارم و همیشه همینطوری بودم ( دکمه ی دستگاه رو زد و صدای بلندش...

View Article

رمان گره – 7

  ❤   رمـــان گـــره  ❤   قسمت 7 در ادامه مطلب     -قرار بود یه مدرسه ی دخترونه بشه که خب .. ( سکوت پر معنایی کرد و نفسش رو بیرون داد ) .. بنا به صلاح دید بالایی ها مجتمع تجاری از آب دراومد. ابروهام...

View Article

رمان گره – 8

  ❤   رمـــان گـــره  ❤   قسمت 8 در ادامه مطلب     بهاره خانم اشکش رو پاک کرد و دست مامان روگرفت. لبخند مامان دردناک بود و دستش رو فشرد. کامیار پسر دومش ، کنارش وایساده و زل ترنج فرش شده بود. - شیدا...

View Article


رمان گره – قسمت آخر

    رمـــان گـــره   به قلم زیبای :فاطیما.ح   قسمت آخر در ادامه مطلب   منبع: سایت نود و هشتیا       سرفه م دست دخترک سبزه ی جلوم رو لرزوند و طاقتش سر اومد. برقع (روبند) ظریفش رو بالا داد و تیز نگاهم...

View Article

رمان کابوس های شبانه – 1

    رمـــان کابوس های شبانه   به قلم زیبای : خانومی   قسمت 1 در ادامه مطلب   منبع: سایت نود و هشتیا         خلاصه:مُبین ، مرد جوانیست که پس از ازدواج با همسر مورد علاقه اش متوجه بر ملا شدن رازی در باره...

View Article

رمان کابوس های شبانه – 2

  ❤   رمـــان کابوس های شبانه  ❤   قسمت 2 در ادامه مطلب     با ضربه ای که به شانه ام خورد  از افکارم بیرون آمدم  بیژن بود : - به به داش مبین  سحر خیز شدی - درد ! ترسوندیم کمی جلوتر آمد و قفل مغازه را...

View Article


رمان کابوس های شبانه – 3

  ❤   رمـــان کابوس های شبانه  ❤   قسمت 3 در ادامه مطلب       روبروی تلوزیون نشسته بودم و مسابقات تنیس را نگاه میکردم ….علاقه زیادی به این ورزش داشتم و در طی دوران دانشجویی هم ،با پرویز و بهروز ، تنیس...

View Article


رمان کابوس های شبانه – 4

  ❤   رمـــان کابوس های شبانه  ❤   قسمت 4 در ادامه مطلب     با صدای اوازی از گرداب افکارم بیرون آمدم …از روی صندلی بلند شدم و به کوچه نگاهی انداختم …جوانی به تیر برق تکیه زده بود و اواز سوزناکی میسرود...

View Article

رمان کابوس های شبانه – 5

  ❤   رمـــان کابوس های شبانه  ❤   قسمت 5 در ادامه مطلب     احساسات ضد و نقیضی در من جوانه کرده بود ….دلم برایش سوخت ، البته در نگاه اول …کمی که گذشت ، به تنها چیزی که فکر میکردم این بود که نکند میترا...

View Article

رمان کابوس های شبانه – 6

  ❤   رمـــان کابوس های شبانه  ❤   قسمت 6 در ادامه مطلب     پنج سال پیش باد، مقنعه کوتاهم را به بازی گرفته بود …موهای خرمایی رنگم ، گاه از زیر آن نمایان میشد ….سعی میکردم از پشت سر ، محکم لبه اش را...

View Article

رمان کابوس های شبانه – 7

  ❤   رمـــان کابوس های شبانه  ❤   قسمت 7 در ادامه مطلب     - سلام خانومی - سلام - خوبی عزیزم ؟ - ممنون - چیزی لازم نداری ؟ دل دل میکردم که جریان مزاحم تلفنی را بگویم یا نه …بلاخره بعد از کلنجار بسیار...

View Article


رمان کابوس های شبانه – قسمت آخر

    رمـــان کابوس های شبانه   به قلم زیبای : خانومی   قسمت آخر در ادامه مطلب   منبع: سایت نود و هشتیا     تصمیم خودم را گرفته بودم ….هر چه سریعتر به خانه برگشتم ….چهره پرویز یک لحظه هم از جلوی چشمهایم...

View Article

رمان نفوذ – 5

  ❤   رمـــان نفــــــوذ  ❤   قسمـت 5 در ادامه مطلب       بعد از سه ساعت رانندگی ، بالاخره یه جا توقف کرد ،خیلی خوابم گرفته بود ، زیاد حرف نمیزدیم باهم ، من مونده بودم الان بخوایم بریم جایی بمونیم من...

View Article


رمان نفوذ – 6

  ❤   رمـــان نفــــــوذ  ❤   قسمـت 6 در ادامه مطلب     با صدای آلارم گوشی از خواب بیدار شدم ، بعد از به فوش بستن کل خاندان سازنده ی موبایل و ساعت و آلارم و … به سختی از جام بلند شدم ، باید میرفتم شرکت...

View Article

رمان نفوذ – 7

  ❤   رمـــان نفــــــوذ  ❤   قسمـت 7 در ادامه مطلب       خشک شده بودم ، نمیدونستم چیکار کنم ؟؟؟ آخه اینهمه کشور ! اینهمه جا !! چرا آلمان ؟ نـــه !! اینقدر شوک زده بودم که نفهمیدم جلسه تموم شده ،...

View Article


رمان نفوذ – 8

  ❤   رمـــان نفــــــوذ  ❤   قسمـت 8 در ادامه مطلب       مهمونی عالی میگذشت ، همه چی به موقع و به جا بود ، از تیم ارکستر گرفته تا هنگام وقت شام و طعم غذاها ، در کل همه چی عالی و با برنامه ریزی برگزار...

View Article

رمان نفوذ – 9

  ❤   رمـــان نفــــــوذ  ❤   قسمـت 9 در ادامه مطلب       بالاخره نتونستم طاقت بیارم و سوالی که از اول آهنگ ذهنم رو مشغول کرده بود پرسیدم : فقط من میدونم ؟ نگاش رو از روبه رو برداشت و چشم تو چشم شدیم ،...

View Article

رمان نفوذ – 10

  ❤   رمـــان نفــــــوذ  ❤   قسمـت 10 در ادامه مطلب       "آرین" در سوییتم رو بستم و خودم رو روی مبل انداختم ، حوصلم سر رفته بود … ساعت نزدیک 9 صبح بود و هیچ خبری از کسی نبود ، برسام که از سر شب مثل...

View Article
Browsing all 577 articles
Browse latest View live


<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>