❤ رمـــان کابوس های شبانه ❤ قسمت 4 در ادامه مطلب با صدای اوازی از گرداب افکارم بیرون آمدم …از روی صندلی بلند شدم و به کوچه نگاهی انداختم …جوانی به تیر برق تکیه زده بود و اواز سوزناکی میسرود ..زمزمه اش ،از اعماق وجود می آمد …بیچاره ، حتما […]
↧