❤ رمـــــان همه سهم دنیا رو ازم بگیر ❤ قسمـت 7 در ادامه مطلب فرشته شانه ایی بالا انداخت و گفت:بیا بریم تا غروب نشده.خودم به مرتضی زنگ می زنم امشب بیاین خونه ما. -باشه، بیا بریم خرازی دوست بابام. فرشته سر تکان داد و با او همراه شد.آنها از […]
↧