❤ رمـــــان آهــــــوی وحــشی ❤ قسمـت 14 در ادامه مطلب همراه با پوزخند حرفش را ادامه داد: - هه هه، فکر می کرد باهاش دست می دم. من که از همه دو رویی کفرم بالا اومده بود گفتم« شانس آوردی آَشنای فرامرزخانی، وگرنه می دونستم بهات چی کار […]
↧