❤ رمـــــان آواز چکــــــاوک ❤ قسمـت 16 در ادامه مطلب پوزخندی زد…بی خود نبود صداش می لرزید….در حال انجام کار همیشگیش بود…. بهمن خان با صدایی بم تر- زنگ زدم که…( با لذت: ای جوووووون)… آبتین چشماش رو با عصبانیت روی هم فشار داد و دست مشت شدش رو گذاشت […]
↧