رمان آواز چکاوک – 14
❤ رمـــــان آواز چکــــــاوک ❤ قسمـت 14 در ادامه مطلب آبتین که سرشو سمت سقف گرفته بود و نفس نفس می زد….گردنش رو صاف کردو تیز بهش نگاه کرد… که چکاوک یه قدم دیگه عقب رفت….براش عجیب بود که...
View Articleرمان آواز چکاوک – 15
❤ رمـــــان آواز چکــــــاوک ❤ قسمـت 15 در ادامه مطلب آبتین که متوجه مصنوعی بودن لحن و چهره ی چکاوک شده بود….با خونسردی گفت: _ پس آماده شو ببرمت خونتون….امروز دیگه توی دفتر کار ندارم…....
View Articleرمان آواز چکاوک – 16
❤ رمـــــان آواز چکــــــاوک ❤ قسمـت 16 در ادامه مطلب پوزخندی زد…بی خود نبود صداش می لرزید….در حال انجام کار همیشگیش بود…. بهمن خان با صدایی بم تر- زنگ زدم که…( با لذت: ای جوووووون)… آبتین...
View Articleرمان آواز چکاوک – 17
❤ رمـــــان آواز چکــــــاوک ❤ قسمـت 17 در ادامه مطلب با افتخار- معلومه… پس نکنه فکر کردی لطفعلی خان زند بودش…؟؟؟!! پریا نگاه گیجشو توی چشمام ثابت کردو با صدای خیلی آهسته ای گفت : _ آخه...
View Articleرمان آواز چکاوک – 18
❤ رمـــــان آواز چکــــــاوک ❤ قسمـت 18 در ادامه مطلب چکاوک از شدت ضعف اخمی کردو بعد از اینکه توی جاش غلتی زد چشماش رو باز کرد …یکم با گیجی به محیط غریبه ی اطرافش نگاه کرد و بعد سریع توی...
View Articleرمان آواز چکاوک – 19
❤ رمـــــان آواز چکــــــاوک ❤ قسمـت 19 در ادامه مطلب چون وگرنه مجبور می شد همه ی مسافرت رو با همین کفشی که توی راه پوشیده بود سر کنه…البته می تونست بره خرید…ولی حوصله ی خرید با چکاوک رو...
View Articleرمان آواز چکاوک – 20
❤ رمـــــان آواز چکــــــاوک ❤ قسمـت 20 در ادامه مطلب سامان با صدا خندیدو گفت: اوه اوه…بابا خشم اژدها…!!!ولی خدایی یکم دلم براش می سوزه ها… ترلان دندون قروچه ای کردو گفت: تو یکی خفه… سامان...
View Articleرمان آواز چکاوک – 21
❤ رمـــــان آواز چکــــــاوک ❤ قسمـت 21 در ادامه مطلب _ ببین من بخاطر حرفم معذرت می خوام…ولی حواست باشه امروز از اولش داری زیاد از حد جیغ جیغ می کنی…من از این حرکت خیلی بدم میاد… چکاوک حق...
View Articleرمان آواز چکاوک – 22
❤ رمـــــان آواز چکــــــاوک ❤ قسمـت 22 در ادامه مطلب روی چند تا آجر نشسته بودم…سرمو گذاشته بودم روی زانوهامو با یه تیکه چوب خاکای زیر پام رو اینور اونور میکردم…چقدر ور میزنن قدرت خدا...
View Articleرمان آواز چکاوک – 23
❤ رمـــــان آواز چکــــــاوک ❤ قسمـت 23 در ادامه مطلب همچینی هم عینهو شتر مرغ تند میره که مجبور شدم همه ی سرابالایی رو دنبالش بدوام…وقتی بالاخره بهش رسیدم که میخواست از دامنه پایین...
View Articleرمان آواز چکاوک – 24
❤ رمـــــان آواز چکــــــاوک ❤ قسمـت 24 در ادامه مطلب ااااچچچچه…. برگشتم سمت آبتین این دهمین عطسش بود…البته از وقتی که نشسته بودیم توی ماشینو داشتیم به سمت یاسوج می رفتیم… _اااااچچچچچه…...
View Articleرمان آواز چکاوک – 25
❤ رمـــــان آواز چکــــــاوک ❤ قسمـت 25 در ادامه مطلب ساعت ده بود که چکاوک به شرکت آبتین رسید…یکی از لباساشو که آراد براش خریده بود رو تنش کرده و برای اولین بار توی زندگیش یکم مداد به...
View Articleرمان آواز چکاوک – 26
❤ رمـــــان آواز چکــــــاوک ❤ قسمـت 26 در ادامه مطلب وارد مهمونی که شدیم یک عالم سر برگشت طرفمون…مظطرب شدمو خودم رو به آبتین نزدیک تر کردم…که با لبخند اطمینان بخشی دستم رو توی دستش گرفتو...
View Articleرمان آواز چکاوک – قسمت آخر
رمـــان آواز چکـــــاوک به قلم زیبای :غریبه قسمت آخر در ادامه مطلب منبع: سایت نود و هشتیا چکاوک یک هفته بستری شد تا تحت درمان روانپزشک و متخصص مغزو اعصاب قرار بگیره…آبتین هم ناراحتو...
View Articleرمان تاوان عشق به مادر – 1
رمـــان تـــوان عشـــق به مــــادر به قلم زیبای :غریبه قسمت آخر در ادامه مطلب منبع: سایت نود و هشتیا رمانی که از واقعیت و تخیل خودم بر گرفته، رمانی که بر خواسته از زندگی و آدمها و مشکلات...
View Articleرمان تاوان عشق به مادر – 2
❤ رمـــــان تـــاوان عـشق به مادر ❤ قسمـت 2 در ادامه مطلب مامان و خاله خندیدند و منم از حرص رفتم تو اتاقم و با خشم خودم و رو تخت انداختم و به فکر فرو رفتم : خدایا تو به فریادم برس، این و...
View Articleرمان تاوان عشق به مادر – 3
❤ رمـــــان تـــاوان عـشق به مادر ❤ قسمـت 3 در ادامه مطلب تو دانشگاه باز این پسره عماد و دیدم که راه به راه جلوم سبز میشد و یه لبخند دخترکش تحویلم میداد، اما جرات اینکه باهام حرف بزند و...
View Articleرمان تاوان عشق به مادر – 4
❤ رمـــــان تـــاوان عـشق به مادر ❤ قسمـت 4 در ادامه مطلب یه نگاه بهش کردم ، نگاهش مهربون شده بود ، من این مهربونی رو نمیخواستم، این مهر به قلبم خنجر میکشید… اومدم سر جام نشستم و خودم رو...
View Articleرمان تاوان عشق به مادر – 5
❤ رمـــــان تـــاوان عـشق به مادر ❤ قسمـت 5 در ادامه مطلب یه هفته از اون شب گذشت ، اصرار عماد و اخم و تخم فرید منو تا سرحد جنون داشت دیوونه میکرد… یکی از روزها که با افسانه سر کلاس رفتیم ،...
View Articleرمان تاوان عشق به مادر – 6
❤ رمـــــان تـــاوان عـشق به مادر ❤ قسمـت 6 در ادامه مطلب صدای عصبانی فرید اومد… خدایا اینا الان به جون همدیگه میوفتن ، خودت بهمون رحم کن… فریاد زد : شما مثل اینکه حرف حساب حالیتون نیست ،...
View Article