❤ رمـــــان تـــاوان عـشق به مادر ❤ قسمـت 3 در ادامه مطلب تو دانشگاه باز این پسره عماد و دیدم که راه به راه جلوم سبز میشد و یه لبخند دخترکش تحویلم میداد، اما جرات اینکه باهام حرف بزند و نداشت، خدائییش عجب جذبه ای داشتم… زنگ آخر که داشتم […]
↧