❤ رمـــــان دلیــــــار ❤ قسمـت 18 در ادامه مطلب با چشمانی متعجب مچ دستانم و در دست گرفت..انگار باورش نمی شد که اینطور طغیان کنم ! نفس نفس زنان متوقف شدم… قلبم مثل یک گنجشک می زد.. . احساس و بدبختی و بیچارگی لحظه ای رهایم نمی کرد.. . […]
↧