❤ رمـــــان عـــشـــق یـوســف ❤ قسمـت 5 در ادامه مطلب به ثانیه نکشید که یوسف زنگ زد . هی زنگ زدو ایدا برنداشت دست اخر اسمس داد. "ایدا تروجان هر کی دوست داری گوشی رو بردار خواهش می کنم" ایدا اهسته اشک می ریخت با خواندن این […]
↧