❤ رمـــــان عـــشـــق یـوســف ❤ قسمـت 11 در ادامه مطلب ایدا دیر گوشی را برداشت و سلام سردی هم کرد . تازه یادش امد چه گندی زده ولی بی این که چیزی به رویش بیاورد با پررویی گفت: چطوری ایدا ؟ کجایی ؟ ایدا معترضانه گفت: یوسف!!! -ببین اگه می […]
↧