❤ رمـــــــان رســــــوب ❤ قسمـت 15 در ادامه مطلب دست کلیدش را در دست چرخاند دیگر چهره ی پر حیرت ندا اهمیتی نداشت. با زمزمه ی خداحافظ از اتاق خارج شد! حرفهایش را زده بود. حوصله ی یک دردسر تازه را نداشت … حوصله ی ابرو ریزی و آتو […]
↧