❤ رمـــــان المـــــــاس ❤ قسمـت 15 در ادامه مطلب کیان سرش رو گرفت بالا و گفت :هوم؟ من :میگم نمیخوای درس بخونی؟ کیان :نوچ. باز سرش رو گرفت پایین و مشغول نوشتن شد .پوفی کردم. من :من موندم تو چطوری قبول میشی. کیان :خب باهوشم .سر کلاس حفظ میکنم. من […]
↧