رمان تاوان عشق به مادر – 7
❤ رمـــــان تـــاوان عـشق به مادر ❤ قسمـت 7 در ادامه مطلب یه روز که از دانشگاه به خونه برگشتم ، با چشمای سرخ و گریون خاله حمیرا و سکوت و صورت پر از غم وروجکا روبرو شدم…دم در از هول کیفم از...
View Articleرمان تاوان عشق به مادر – 8
❤ رمـــــان تـــاوان عـشق به مادر ❤ قسمـت 8 در ادامه مطلب وقتی کمی آروم شدم رو به پنجره نشستم و رو به آسمون گفتم : خدایا… این حق من از زندگی نبود ، این عادلانه نیست که یه دختر تنها و یتیم...
View Articleرمان تاوان عشق به مادر – 9
❤ رمـــــان تـــاوان عـشق به مادر ❤ قسمـت 9 در ادامه مطلب آخر هفته مامان رو برای عمل بردند…اون روز آسمون صاف و بی ابر بود و باد شدیدی از سحر شروع به وزیدن کرده بود… اما خورشید با اون گرمای...
View Articleرمان تاوان عشق به مادر – 10
❤ رمـــــان تـــاوان عـشق به مادر ❤ قسمـت 10 در ادامه مطلب مثل همیشه با نور صبحگاهی که آروم آروم پریده بود تو اتاقم بیدار شدم… دیشب تلفنم رو خاموش کرده بودم… می دونستم فرید وقتی یه پیام...
View Articleرمان تاوان عشق به مادر – 11
❤ رمـــــان تـــاوان عـشق به مادر ❤ قسمـت 11 در ادامه مطلب عماد که خبر داشت میرم خونه ی افسانه اومده بود منو برسونه ، چمدون رو ازم گرفت و تو ماشین گذاشت و با خداحافظی از خاله ، منو تو آغوش...
View Articleرمان تاوان عشق به مادر – 12
❤ رمـــــان تـــاوان عـشق به مادر ❤ قسمـت 12 در ادامه مطلب از صدای ممتد زنگ خونه از خواب پریدم ، یکی دست رو زنگ گذاشته بود و خیال برداشتن نداشت… توی تخت غلطی زدم ، هنوز چشمام گرم خواب بود ،...
View Articleرمان تاوان عشق به مادر – 13
❤ رمـــــان تـــاوان عـشق به مادر ❤ قسمـت 13 در ادامه مطلب وقتی عماد اومد پیشم ، اون عماد یه ساعت پیش نبود ، دوباره عصبی و کلافه بود… با شدت سرم رو از دستم کشید و تند تند جمعشون کرد و با...
View Articleرمان تاوان عشق به مادر – 14
❤ رمـــــان تـــاوان عـشق به مادر ❤ قسمـت 14 در ادامه مطلب زبان حال فریبا….. یه هفته از صیغه ای که بین من و عماد خونده شده می گذره و الان من و اون تو این خونه ، مثل یه زن و شوهر تا آخر شب… و...
View Articleرمان تاوان عشق به مادر – 15
❤ رمـــــان تـــاوان عـشق به مادر ❤ قسمـت 15 در ادامه مطلب زبان حال فرید انتظار نغمه ی خیس نگاه آدمایی که زندگیشون بوی تنهایی میده… و به جراًت میگم که تموم زندگیم همین بو رو گرفته…. دیر...
View Articleرمان تاوان عشق به مادر – 16
❤ رمـــــان تـــاوان عـشق به مادر ❤ قسمـت 16 در ادامه مطلب چشم که باز کردم همه جا تاریک بود… به سختی بلند شدم… همه جای بدنم کوفته شده بود… یه چیز خشک به صورتم چسبیده بود… اومدم طرف آینه و...
View Articleرمان تاوان عشق به مادر – 17
❤ رمـــــان تـــاوان عـشق به مادر ❤ قسمـت 17 در ادامه مطلب چهارعصر که اومدم خونه ، زیاد کاری نداشتم… به لطف زن دایی همه جا تمیز بود و ناهار ظهر هم میشد شام منو و مونا… به بهزاد گفته بودم...
View Articleرمان تاوان عشق به مادر – 18
❤ رمـــــان تـــاوان عـشق به مادر ❤ قسمـت 18 در ادامه مطلب ماهان گفت : شما درست حدس زدید… مهتاب دوست دختر قبلی عماد بود…این مال خیلی وقته… قبل از اینکه با شما آشنا بشه… عماد مهتاب رو...
View Articleرمان تاوان عشق به مادر – 19
❤ رمـــــان تـــاوان عـشق به مادر ❤ قسمـت 19 در ادامه مطلب روزای خیلی سختی رو پشت سر گذاشته بودم و روزای خیلی سخت تری رو پیش روم داشتم… کلافه و سردرگم بودم… راه به جایی نمی بردم… تنها راهی...
View Articleرمان تاوان عشق به مادر – 20
❤ رمـــــان تـــاوان عـشق به مادر ❤ قسمـت 20 در ادامه مطلب بالا خره به اون ویلای به قول عماد رویایی رسیدیم… ویلایی تک و بزرگ با نمایی زیبا و شگفت انگیز… میان طبیعت بکر خدا… خداییش از دیدن...
View Articleرمان تاوان عشق به مادر – 21
❤ رمـــــان تـــاوان عـشق به مادر ❤ قسمـت 21 در ادامه مطلب با سردی چیزی که روی صورتم مالیده میشد چشمام رو باز کردم… نور چراغ روی سقف چشمم رو زد و دوباره چشمام رو بستم… یکی آروم گونه ام رو...
View Articleرمان تاوان عشق به مادر – 22
❤ رمـــــان تـــاوان عـشق به مادر ❤ قسمـت 22 در ادامه مطلب همین طور که نگاهم به پنجره بود و تو فکر بودم… صدای آشنایی سلام داد… وقتی برگشتم در کمال تعجب سروان توحیدی رو دیدم… لبخند پهنی توی...
View Articleرمان تاوان عشق به مادر – 23
❤ رمـــــان تـــاوان عـشق به مادر ❤ قسمـت 23 در ادامه مطلب کسی تو سالن نبود خاله و بچه ها رو صدا زدم کسی جواب نداد… یعنی چی…؟ پس کی بود در رو باز کرد… آروم رفتم سمت اتاق مامان… قلبم داشت...
View Articleرمان تاوان عشق به مادر – 24
❤ رمـــــان تـــاوان عـشق به مادر ❤ قسمـت 24 در ادامه مطلب با این جونور باید مثل خودش رفتار کنم… ازت کم نمیارم لعنتی… نمی زارم خوردم کنی… نمی زارم له ام کنی… و قهقه ی پیروزی سر بدی… باید...
View Articleرمان تاوان عشق به مادر – 25
❤ رمـــــان تـــاوان عـشق به مادر ❤ قسمـت 25 در ادامه مطلب صبح بدون سر و صدا بلند شدم و بدون حموم رفتن آماده شدم و زدم از خونه بیرون… نه می خواستم ببینمش و نه می خواستم منو برسون دانشگاه…...
View Articleرمان تاوان عشق به مادر – 26
❤ رمـــــان تـــاوان عـشق به مادر ❤ قسمـت 26 در ادامه مطلب حدود نیم ساعت بعد رفتم برم تو اتاقم که صداش رو شنیدم ، پشت در گوش ایستادم ، می خواستم ببینم این موقع شب داره با کی حرف می زنه که...
View Article