❤ رمـــــــان رســــــوب ❤ قسمـت 24 در ادامه مطلب کیان سری تکان داد و ندا در جواب حاج اقایی که پرسید : مهریه ی شما … رویش را از کیان گرفت و گفت : بخشیدم. کیان فورا گفت: نه … و یک جلد قران را از کیفش دراورد و […]
↧