Quantcast
Channel: بوستان رمان »دانلود رمان
Browsing all 577 articles
Browse latest View live

رمان پاییز بلند – 6

  ❤   رمـــــان پـــاییز بلـند  ❤   قسمـت 6 در ادامه مطلب     دکتر : نادرم نخوابیدی، مگه خسته نیستی، به چی فکر میکنی…؟ نادر در برابر پدر به احترام ایستاد، که پدرش اون به نشستن دعوت کرد و خودشم کنارش لب...

View Article


رمان پاییز بلند – 7

  ❤   رمـــــان پـــاییز بلـند  ❤   قسمـت 7 در ادامه مطلب       هم زمان با اومدن دکتر تو حیاط ستاره هم رسید با خوشحالی به دکتر سلام کرد و حالش و پرسید… دکتر بعد از خوش و بش کردن با ستاره و یکمی سر به...

View Article


رمان پاییز بلند – 8

  ❤   رمـــــان پـــاییز بلـند  ❤   قسمـت 8 در ادامه مطلب       نادر جلوتر اومد و تو تاریک و روشن اتاق به چهره ی زیبای ستاره که تعجب و سکوت زیباترش کرده بود نگاه کرد و گفت : ستاره عزیزم… حالت خوبه…...

View Article

رمان پاییز بلند – 9

  ❤   رمـــــان پـــاییز بلـند  ❤   قسمـت 9 در ادامه مطلب       کم کم خورشید داشت در پشت کوه ها پنهون میشد و ماه برای خودنمایی یک شب بلند خودش رو آماده میکرد… هر چه به ساعت مهمونی نزدیک می شدند التهاب...

View Article

رمان پاییز بلند – 10

  ❤   رمـــــان پـــاییز بلـند  ❤   قسمـت 10 در ادامه مطلب       دکتر از سر شب نادر رو آشفته و سردرگم دید ، هر چی سعی کرد کاری بهش نداشته باشه ، ولی نتونست آروم بگیره… برای همین دلیل رفتارش رو پرسید ،...

View Article


رمان پاییز بلند – 11

  ❤   رمـــــان پـــاییز بلـند  ❤   قسمـت 11 در ادامه مطلب       خورشید که از بهت اومده بود بیرون گفت : باید حدس می زدم که ستاره و فرخ یه وجه مشترکی با هم دارن که مدام به دور از ما ، با هم جر و بحث می...

View Article

رمان پاییز بلند – 12

  ❤   رمـــــان پـــاییز بلـند  ❤   قسمـت 12 در ادامه مطلب     تو راه برگشت به عمارت ، ستاره تو خودش فرو رفته بود و به عصبانیت بیش از حد نادر فکر میکرد… باورش نمی شد که نادر آروم و سر به زیرش اینقدر از...

View Article

رمان پاییز بلند – 13

  ❤   رمـــــان پـــاییز بلـند  ❤   قسمـت 13 در ادامه مطلب     ستاره قطره ی اشکی ریخت که گلناز متاًثر شد و گفت : دختر تو چته… بهترین پسر این ده عاشقت شده که همه ی دخترای این ده در آرزوی داشتنش دارند...

View Article


رمان پاییز بلند – 14

  ❤   رمـــــان پـــاییز بلـند  ❤   قسمـت 14 در ادامه مطلب       خوشبختانه فرخ به ده نرفته بود… چند نفر که خان اجیر کرده بود به خان خبر دادند که تو ده خبری نیست و فرخ حتماً همون شب از ده خارج شده…خان...

View Article


رمان پاییز بلند – 15

  ❤   رمـــــان پـــاییز بلـند  ❤   قسمـت 15 در ادامه مطلب       ستاره نقشه اش رو عملی کرد… تا نزدیکای سحر بیدار موند ، وقتی همگی به خوابی عمیق فرو رفته بودند… از جاش پا شد و وسایلش رو جمع کرد… نامه ای...

View Article

رمان پاییز بلند – 21

  ❤   رمـــــان پـــاییز بلـند  ❤   قسمـت 21 در ادامه مطلب     آقای سرمد قرار شد شب رو خونه ی دکتر بمونه و به اتفاق نادر با همدیگه یه سری به روستا بزنند و از چند نفر سوالاتی بکنه تا شاید به حل این...

View Article

رمان پاییز بلند – 22

  ❤   رمـــــان پـــاییز بلـند  ❤   قسمـت 22 در ادامه مطلب     ستاره هرزگاهی برای تفکر به باغ می رفت… چون فقط اونجا بود که با خیال راحت می تونست فکرش رو به دور دستها ببره و به همه چیز غیر از این عمارت...

View Article

رمان پاییز بلند – 23

  ❤   رمـــــان پـــاییز بلـند  ❤   قسمـت 23 در ادامه مطلب       صبح خیلی زیبا و با صفایی بود و هوا پس از بارندگی شب پیش بسیار روشن و صاف شده بود… نور ملایم و مطبوع خورشید از پنجره به درون اتاق می...

View Article


رمان پاییز بلند – 24

  ❤   رمـــــان پـــاییز بلـند  ❤   قسمـت 24 در ادامه مطلب         چشمان حمید به ساحل امید رسیده بود… با اومدن مردی به پاسگاه و اون خبر حیرت انگیزش ، اونو به وجد آورده بود… ساعتی بود که مردی با مراجعه...

View Article

رمان پاییز بلند – قسمت آخر

   رمــــــان پــاییز بلند   به قلم زیبای : I love taylor   قسمت آخر در ادامه مطلب   منبع: سایت نود و هشتیا     صبح روز بعد ستاره با نوازش های نادر بیدار شد… بعد از صبحونه و کلی سر به سر دکتر گذاشتن و...

View Article


رمان مهمان زندگی – 1

   رمــــــان مهـمـان زندگی   به قلم زیبای : فرشته ملک زاده   قسمت 1 در ادامه مطلب   منبع: سایت نود و هشتیا           خلاصه: سایه دختری مهربان و جذاب پر از غرور و لجبازی است .وجودش سرشار از عشق به...

View Article

رمان مهمان زندگی – 2

  ❤   رمـــــان مهمــــــان زندگی  ❤   قسمـت 2 در ادامه مطلب     - چرند نگو ، خون آشام که نیستم ، ازم بترسی ساغر روی لبه تختش نشست و گفت: - حال و هوای خونه روز به روز دلگیرتر میشه با مهربانی دست ساغر...

View Article


رمان مهمان زندگی – 3

  ❤   رمـــــان مهمــــــان زندگی  ❤   قسمـت 3 در ادامه مطلب     همیشه همینقدر بی ملاحظه و بیخیالی؟ لحن پرابهت کلامش رعشه براندام سایه انداخت. آرمین در حالی که از خشم صورتش سرخ شده بود به او مینگریست...

View Article

رمان مهمان زندگی – 4

  ❤   رمـــــان مهمــــــان زندگی  ❤   قسمـت 4 در ادامه مطلب     بی اختیار هردو خم شدند دسته گل را بردارند که در یک لحظه نگاهشان در هم گره خورد . برای لحظه ای آرمین متحیر ماند و مات و مبهوت خیره اش شد...

View Article

رمان مهمان زندگی – 5

  ❤   رمـــــان مهمــــــان زندگی  ❤   قسمـت 5 در ادامه مطلب       بلند شد و درب را گشود. چون لباسش نا مناسب بود پشت در پنهان شدوسرش را از لای در بیرون آورد وخیره به او نگریست آرمین با تحقیر نگاهش کردو...

View Article
Browsing all 577 articles
Browse latest View live