Quantcast
Channel: بوستان رمان »دانلود رمان
Browsing all 577 articles
Browse latest View live

رمان در چشم من طلوع کن – 10

  ❤   رمـــان در چشـم من طلوع کن  ❤   قسمت 10 در ادامه مطلب       چند ساعتی طول کشید تا محلی که غزاله را آماده دفن کرده بود بیابد. هوا کاملا تاریک شده بود و یافتن جسم بی جان غزاله در آن دشت فراخ کار...

View Article


رمان در چشم من طلوع کن – 11

  ❤   رمـــان در چشـم من طلوع کن  ❤   قسمت 11 در ادامه مطلب       فصل 23 اخبار حادثه بمب گذاری و کشته شدن خانواده سرهنگ شفیعی او را عمیقا تحت تاثیر قرار داد؛ به طوریکه ملاقات با شفیعی از سویی و غم از...

View Article


رمان در چشم من طلوع کن – 12

  ❤   رمـــان در چشـم من طلوع کن  ❤   قسمت 12 در ادامه مطلب         کیان روی تخت دراز کشید. چشم از تلفن برنمی داشت. فکر اینکه دست احدی به غزاله رسیده باشد، کلافه و عصبی اش ساخته بود، لحظه ها به کندی می...

View Article

رمان در چشم من طلوع کن – 13

  ❤   رمـــان در چشـم من طلوع کن  ❤   قسمت 13 در ادامه مطلب         فصل 28 صندلیها در ردیف هایی کنار هم چیده شده بود، گویی سالن ورزشی انتظام برای برگزاری مراسمی مهیا می شد. سروان خیامی دستور می داد و...

View Article

رمان در چشم من طلوع کن –قسمت آخـــر

    رمـــان در چشم من طلوع کن   به قلم زیبای : اعظم طیاری   قسمت آخر در ادامه مطلــب   منبع: سایت نود و هشتیا     برگه ای را به طرف مادر گرفت و گفت: - زحمت این گردن شما حاج خانم. – فیشه! چی کارش کنم؟ –...

View Article


رمان حصار تنهایی قلبم – 1

    رمـــان حصار تنهایی قلبم   به قلم زیبای : ا.سحر   قسمت 1 در ادامه مطلــب   منبع: سایت نود و هشتیا     همین طور که نزدیک می شدم صداها واضح تر می شد. صداها چندان مهربون به نظر نمیومدن.. مخصوصا که به...

View Article

رمان حصار تنهایی قلبم – 2

  ❤   رمـــان حصـــار تنهایی قلبم  ❤   قسمت 2 در ادامه مطلب         - من خودم پلیسم.. حالا ساکت باش و بذار حواسم جمع باشه! - اما من از کجا بدونم تو راست می گی! مشت شدن دستاشو دیدم یه دفعه به طرفم برگشت...

View Article

رمان حصار تنهایی قلبم – 3

  ❤   رمـــان حصـــار تنهایی قلبم  ❤   قسمت 3 در ادامه مطلب       خاله- به به.. چه عجب… تشریف اوردین خونه! اخم کمرنگی کردم و سلام کردم. همه به غیر فرناز جواب سلامم رو دادن. عقب کشیدم تا وارد بشن. فرناز...

View Article


رمان حصار تنهایی قلبم – 4

  ❤   رمـــان حصـــار تنهایی قلبم  ❤   قسمت 4 در ادامه مطلب       خماش کمی تو هم رفت ولی سریع حالت صورتش دوباره عادی شد. اشکین- رفته مرخصی.. برای چی دنبال اون می گردی حالا؟ چشمکی به اشکین زد و گفت:...

View Article


رمان حصار تنهایی قلبم – 5

  ❤   رمـــان حصـــار تنهایی قلبم  ❤   قسمت 5 در ادامه مطلب         راستین- مرسانا خانوم! برگشتم به طرفش و خیلی سرد جواب دادم. - بله؟ راستین- واقعا لطف کردین که اجازه دادین این جا بمونم.. قول می دم تا...

View Article

رمان حصار تنهایی قلبم – 6

  ❤   رمـــان حصـــار تنهایی قلبم  ❤   قسمت 6 در ادامه مطلب         شکان- افرین.. افرین خانوم کوچولو… سخنرانی هم که می کنی! من بهت اطمینان می دم یه روزی مجبور می شی از اون زبون کوچولوت به نفع من...

View Article

رمان حصار تنهایی قلبم – 7

  ❤   رمـــان حصـــار تنهایی قلبم  ❤   قسمت 7 در ادامه مطلب       احساس کردم سر و صدا می شنوم. دستگیره اتاقم بالا و پایین می شد. یکی میخواست وارد اتاق بشه. خدا رو شکر که قفلش کرده بودم. از جام بلند...

View Article

رمان حصار تنهایی قلبم – 8

  ❤   رمـــان حصـــار تنهایی قلبم  ❤   قسمت 8 در ادامه مطلب       سرهنگ- سلام مرسانا خانوم.. تولدت مبارک. از شنیدن صدای شاد و سر حال سرهنگ ابروهام خود به خود بالا رفت. تا به حال صدای سرهنگو این طوری...

View Article


رمان حصار تنهایی قلبم –قسمت آخـــر

    رمـــان حصار تنهایی قلبم   به قلم زیبای : ا.سحر   قسمت آخر در ادامه مطلــب   منبع: سایت نود و هشتیا       یادت میاد راستین؟ اخرین بار بهاره رو کنار اشکان دیدیم! درسته؟ راستین- اوهوم.. درسته! - ولی...

View Article

رمان بختک – 5

  ❤   رمـــان بختــک  ❤   قسمت 5 در ادامه مطلب       آرمین روی تخت دراز کشیده بود و زل زده بود به سقف. سوگل کنارش ولو شده بود، سر چرخاند و به او خیره شده که به آینه ی در دستش نگاه می کرد و رژ لبش را به...

View Article


رمان بختک – 6

  ❤   رمـــان بختــک  ❤   قسمت 6 در ادامه مطلب         مهرنوش نشسته بود وسط سالن، طیبه و مهرناز بالای سرش ایبستاده بودند. ماریا رفته بود و آرمین هم بعد از آن نمایشی که به راه انداخت، با خونسردی سوار...

View Article

رمان بختک – 7

  ❤   رمـــان بختــک  ❤   قسمت 7 در ادامه مطلب       آرمین بالای سرش ایستاده بود و با اخم های در هم به او نگاه می کرد. خوشش نیامد، اصلا از این حرکت مهرنوش خوشش نیامد. نفس عمیق کشید و خودش را خم کرد:...

View Article


رمان بختک – 8

  ❤   رمـــان بختــک  ❤   قسمت 8 در ادامه مطلب       ماریا لیوان چای را به لب برد و برگه ای در دست گرفت. چند لحظه ی بعد سرش را بلند کرد و یکباره میخکوب شد. مهرنوش با ظاهری آشفته پشت در مغازه ایستاده...

View Article

رمان بختک – 9

  ❤   رمـــان بختــک  ❤   قسمت 9 در ادامه مطلب         آرمین در اطاقش را باز کرد و به چهار چوب تکیه زد: -بفرما تو عروس خانوم مهرنوش با بغض به چشمانش زل زد. از امشب زندگی مشترکش با آرمین شروع می شد. از...

View Article

رمان بختک – 10

  ❤   رمـــان بختــک  ❤   قسمت 10 در ادامه مطلب       مهرنوش رو به روی آرمین ایستاده بود، آرمین روی اولین کاناپه نشسته بود. طیبه با نگرانی قالب یخی را روی گونه اش گذاشت و سری تکان داد: -چی به روز خودت...

View Article
Browsing all 577 articles
Browse latest View live


<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>